اختلال شخصيت


 

نويسنده:سعيده عبداللهي و ليلا غلامحسيني




 
يك انسان سالم داراي شخصيت و خط فكري مشخصي مي‌باشد، در تنهايي و اجتماع، در ظاهر و باطن، در درون و برون، در فكر و عمل، همه‌جا يك جور است. هرگونه نفاق و دوگانگي در وجود انسان، امري است تحميلي و برخلاف اقتضاي طبيعيت او.1
افراد مبتلا به اختلال شخصيت، افرادي خود شيفته،خود بزرگ‌بين و به نوعي توهّم بي‌نظير بودن، مشخص هستند. در مورد گروه سني و الگوي خانوادگي فرد خود شيفته، مداركي در دست نيست. ممكن است بچه‌ي والدين مبتلا به اين اختلال به علت تزريق غير واقع‌گرايانه احساس خود‌بزرگ‌بيني، زيبايي و استعداد و… بيشتر در معرض ابتلا به اين اختلال باشد .2
«قال اجعلني علي خزائن الأرض انّي حفيظ عليم؛
گفت: مرا برخزانه‌هاي اين سرزمين بگمار كه من نگهبان دانايي هستم».(سوره‌ي يوسف، آيه‌ي 55)
بدون شك تعريف خويش كردن كار نا‌پسندي است، ولي اين يك قانون كلي نيست. گاهي شرايط ايجاب مي‌كند كه انسان خود را به جامعه معرفي كند تا مردم او را بشناسند و از سرمايه‌ي وجودش استفاده كنند و به صورت يك گنج مخفي و متروك باقي نماند؛ مانند بنده‌ي صالح خدا حضرت هود «من براي شما خير‌خواه و امينم». همه براي اين است كه مردم نا‌آگاه و بي‌خبر به مقام آنها پي‌ببرند و از گنجينه‌ي وجودشان براي بهبود وضع جامعه استفاده كنند.3
«ألم تر إلي الّذين يزكّون أنفسهم…».(سوره‌ي نساء، آيه ي 49)
در اين آيه، اشاره به يكي از صفات نكوهيده شده كه گريبان‌گير بسياري از افراد و ملتها مي‌شود و آن خودستايي و خويشتن را پاك نشان دادن و فضيلت را براي خود دانستن است. آيه مي‌گويد: آيا نديدي كساني را كه خودستايي مي‌كنند، سپس مي‌فرمايد: «خداوند هر‌كه را كه بخواهد مي‌ستايد؛ «بل اللّه يزكّي من يشاء»
و تنها اوست كه از روي حكمت و مشيت و بدون كم و زياد، افراد را طبق شايستگي كه دارند، مدح و ستايش مي‌كند و هرگز به اندازه‌ي سرسوزني به كسي ستم نخواهد كرد، در حقيقت فضيلت چيزي است كه خداوند آن را فضيلت دانسته، نه آنچه خود ستايان براي خود قايل مي‌شوند، قرآن در سوره‌ي نجم آيه‌ي 32 خطاب به همه‌ي مسلمانان مي‌گويد: «فلا تُزَكّوا أنفُسَكُم هُو أعلَمُ بِمَن اتّقي؛ خودستايي نكنيد، خداوند پرهيزگاران را بهتر مي‌شناسد». اين كار تدريجاً به صورت خودستايي جلوه كرده و در مرحله‌ي نهايي به تكبّر و برتري‌جويي ختم مي‌شود.4

ملاكهاي تشخيص اختلال شخصيت:
 

خود‌بزرگ‌بيني (در خيال يا رفتار) اوايل بزرگسالي شروع مي‌شود و با خصوصيات زير بروز مي‌كند:
1. احساس خود‌بزرگ بيني مبني بر‌مهم بودن ،
2. اشتغال ذهني با تخيلاتي همچون: موفقيت، قدرت،استعداد، درخشندگي، زيبايي و…،
3. معتقد است كه فردي «استثنايي» و خاص است و فقط افراد استثنايي و خاص مي‌توانند او را بفهمند و با او نشست و برخاست داشته باشند.
4. نيازمند تمجيد افراطي است،
5 .انتظارات غير منطقي براي مداراي خاص و موافقت حتمي با توقعات خود داشتن،
6 . در روابط بين فردي استثمارگر است، (يعني براي رسيدن به اهداف خود از ديگران بهره‌كشي مي‌كند).
7. فاقد هم حسي است،
8 . غالباً نسبت به ديگران حسادت مي‌ورزد يا معتقد است كه ديگران حسودي او را مي‌كنند.4
حسد حالتي است نفساني كه صاحب آن آرزوي سلب كمال و نعمت از غير را دارد چه آن نعمت را خودش دارا باشد يا نداشته باشد، و چه به خودش برسد يا نرسد.

در احاديث قدسيه آمده است:
 

حسد باعث مي‌شود كه شخص، قلبي محزون و افسرده، سينه‌اي گرفته و تنگ، چهره‌اي عبوس و چين در چين داشته باشد، اين حالات، نور ايمان را خاموش مي‌كند و قلب انسان را مي‌ميراند و هرچه حسد قوت پيدا كند نور ايمان ضعيف وضعيف تر مي‌شود.
اين صفت زشت از بدترين مفاسد است، هم در ذات داراي مفاسد است و هم از او مفاسد بسياري زاييده مي‌شود. اين رذيله، انسان را از كمالات ظاهري و باطني و از حظوظ دنيوي و اُخروي باز مي دارد و توليد بغض و عداوت مي‌كند، انسان را از چشم خلايق مي‌اندازد و پست و ناچيز مي‌كند و مردم را وادار مي‌كند كه با او مقابله به مثل كنند و او را خوار و تحقير نمايند.

حضرت امام صادق‌(علیه السلام) فرموده است:
 

«هيچ بنده‌اي نيست، مگربه گردن او لجامي است و فرشته‌اي آن را نگاه مي‌دارد. پس وقتي كه كبر ورزد، مي‌گويد: پايين بيا، خداي تو را پايين بياورد، او هميشه درچشم خود، بزرگ‌ترين مردم است و در چشم مردم كوچك‌ترين آنهاست.»5

ويژگي هاي باليني
 

مبتلايان به اين اختلال خود را آدمهاي خاصي مي‌پندارند و انتظار دارند كه به طور ويژه با آنان رفتار شود. تحمّل انتقاد را ندارند و از اين كه كسي جرأت مي‌كند و از آنان انتقاد مي‌كند، دچار خشم مي‌گردند و غالباً افرادي جاه طلب هستند .
روابط آنها شكننده است و به علت عدم رعايت اصول رفتاري، ديگران را دچار خشم مي‌سازند. و تظاهر به همدردي آنها نيز براي كسب مقاصد شخصي است، انفجار در روابط فردي آنان زياد روي مي‌دهد.6
احساس مستمر شرمندگي، يا تحقير شدن و انتقاد از خود، ممكن است با كناره‌گيري اجتماعي و افسردگي اساسي همراه باشد. همچنين اين اختلال شخصيت با بي‌اشتهايي و مرتبط بودن با مواد (به ويژه با كوكائين) همراه است.7
مسائل بين فردي و مشكلات شغلي از استرس‌هايي است كه خود شيفته‌ها با رفتار خود آنها را به وجود مي‌آورند.
«الّذين يجتنبون كبائر الإثم و‌الفَواحِشَ إلاّ اللّمَم إنّ ربّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَة؛
آنان از گناهان و زشتكاريها خودداري مي‌ورزند…».(سوره‌ي نجم، آيه‌ي32)
سرچشمه‌ي اصلي اين عمل، عدم شناخت خويشتن است. چرا كه اگر انسان خود را به خوبي بشناسد، كوچكي خود را در برابر عظمت پروردگار و ناچيز بودن اعمالش را در برابر مسؤوليتهاي سنگيني كه برعهده دارد و نعمت‌هاي عظيمي را كه خداوند به او بخشيده بداند، هرگز گام در جاده‌ي خودستايي نخواهد گذاشت.
غرور، غفلت، خود‌برتر‌بيني و تفكرات جاهلي نيز انگيزه‌هاي ديگري براي اين كار است. خودستايي از آنجا كه بيانگر اعتقاد انسان به كمال خويشتن است، مايه‌ي عقب‌ماندگي اوست. چرا كه رمز تكامل اعتراف به تقصير و قبول نقصها و ضعفهاست. به همين دليل اولياي خدا،هميشه معترف به تقصير خود در برابر وظايف الهي بودند و مردم را از خودستايي و بزرگ شمردن اعمال خويشتن نهي مي‌كردند.
حضرت علي‌(علیه السلام) در يكي از نامه‌هايي كه براي معاويه نوشت مسائل بسيار مهمي را يادآوري كرد: «اگر نه اين بود كه خداوند از خودستايي نهي كرده، گوينده (منظور خود امام‌(علیه السلام) است) فضايل فراواني را برمي‌شمرد كه دل‌هاي مؤمنان با آن آشناست و گوش‌هاي شنوندگان از شنيدنش ابا ندارد.8
اميرالمؤمنين علي‌(علیه السلام) مي‌فرمايند: «حُسْنُ الْخُلُق خَيرُ قرِين و‌الْعُجبُ داء دَفِين؛
خوش‌خويي بهترين همدم است و عجب و خود‌بيني، بيماري و مرضي است كه جز بعد از انتشار، فسادش معلوم نمي‌گردد».(غرر الحكم، ص254)
و نيز مي‌فرمايند: «مَنْ اُعْجِبَ بِفعلِهِ اُصِيبَ بَعَقْلِهِ؛
هركس از كارش شادمان شود و آن را بزرگ ببيند (و در رديف خودپسندي قرار گيرد) به عقلش آسيب رسيده است».(غرر الحكم، ص308)

پي نوشت ها :
 

1. كاپلان، خلاصه‌ي روان پزشكي علوم رفتاري، روان پزشكي باليني، ج2.
2. تفسير نمونه، ج10، ص12.
3. تفسير نمونه، ج3، ص414.
4.راهنماي آماري و تشخيص اختلالات رواني، ج3.
5. چهل حديث حضرت امام خميني‌(قدس سره).
6. كاپلان، خلاصه روان پزشكي علوم رفتاري، جلد2.
7. راهنماي آماري و تشخيص اختلال رواني، ج3.
8. نهج البلاغه، خطبه 28.

ارسالي از طرف کاربر محترم : sm1372